آشفته مو
محمد اسحاق ثنا محمد اسحاق ثنا

 

منم خاطر پریشانی از آن آشفته مو دارم

مرا از خویش میراند که پندارم عدو دارم

دلی پر درد و پر حسرت درون سینه پر آتش

غمی دیگر نمی گنجد بس است من یاد او دارم

ترا فصل بهاران خوش لبت دایم پر از خنده

مرا خوش باد با آهی گره اندر گلو دارم

نمی گردد فراموشم خیالش صد بهار آید

هنوز در خواب و بیداری با او من گفتگو دارم

جفا هایت چنان آزرده میدارد مرا چندان

به هرکس میرسم شکوه من از تو فتنه جو دارم

بیا ساقی (ثنا) خواهد تا بزمی بیاراٰیم

شود محفل پر از شور ز آبی در سبو دارم

 

ونکوور کانادا

دوشنبه ۲۸-۱۰-۲۰۱۳






October 28th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان